loading...
گیلان فان | gilanfun.ir
gilani بازدید : 205 جمعه 10 مرداد 1393 نظرات (0)


ژانر :

کمدی (Comedy) درام (Drama) ماجراجویی(Adventure)

کارگردان :
تارسم سینگ / Tarsem Singh
نویسندگان :
نویسنده فیلمنامه :

مارک کلین / Marc Klein

نویسنده فیلمنامه :

جیسون کلر / Jason Keller

بازیگران :
جولیا رابرتس / Julia Roberts
لیا کولینس / Lily Collins
آرمی همر / Armie Hammer


درباره فیلم :


فیلم «اِی آینه! اِی آینه /Mirror Mirror»چشمان شما را به مجلس مجلل و باشکوه خیال میهمان می کند و یک بازی هم برای ذهنتان ترتیب دیده تا همینطور که عناصر داستان به هم بر می خورند و سر راه هم قرار می گیرند، آنها را در جای مناسب قرار دهید. این فیلم بازگویی وفادارانه ای از نسخه های برادران گریم یا والت دیزنی به شمار نمی رود، اما با اینحال نمیتوان آن را هجویه ای بر داستان اصلی یا داستانی مستقل دانست. در کل دیدن فیلم لذت بخش است. از تفاوت های اصلی داستان در این نسخه، نقش مهم و برجسته تری است که برای هفت کوتوله در نظر گرفته شده است، آنها در این فیلم گروه سرخوشی هستند که انگار به دنبال رابین هود می گردند. چیز دیگری هم که یادم نمی آید در نسخه های قبلی دیده باشم، مبارزه با یک شیر دال/ griffinغول پیکر است.
فیلم همه ی ویژگی های ظاهری خود را به کارگردان اثر، تارسم سینگ/ Tarsem Singhمدیون است. سینگ که متولد هندوستان است، کار خود را با ساخت تبلیغات تجاری برای تلویزیون آغاز کرد و با ساخت دو فیلم «سلول/ The Cell» محصول 2000 و «سقوط/ The Fall» محصول 2006 به شهرت رسید. این دو فیلم از نظر جلوه های بصری جزو بهترین فیلم هایی بوده اند که در عمرم دیده ام. او عاشق مناظر خاص و بناهای عجیب و غریب و چشم نواز است و در تک تک کارهایش (که شامل فیلم تاحدی ناامید کننده ی «فنا ناپذیران/ The Immortals» محصول 2011 هم می شود)، لباس های طراحی شده توسط طراح لباس ژاپنی آثارش ایکو یوشیکا/Eiko Ishioka، آنچنان جلوه گر هستند که تک تک شخصیت ها و صحنه ها را تحت تأثیر قرار می دهند.
این لباس ها واقعاً برازنده ی اندام جولیا رابرتز/Julia Roberts هستند. در اولین صحنه ای که او را می بینیم پیراهن نارنجی رنگ فوق العاده ای به تن دارد و روی یک تخت صدف شکل نشسته که مانند پس زمینه ای برای قاب گرفتن لباس عمل می کند. در ابتدای فیلم رابرتز سرزمینی را به ما معرفی می کند که خودش ملکه ی آن است. ملکه با کمک مجسمه ها و عروسک های کوچک ما را در جریان وقایع سالهای پیشین زندگی اش قرار می دهد و تعریف می کند که به همسری پادشاهی (با بازی شون بن/ Sean Bean) درآمده است که پس از مراسم ازدواج بی درنگ راهی جنگل شده و دیگر کسی او را ندیده است. در نتیجه ی این گریز، ملکه در جایگاه حاکمی مستبد که خراج های سنگین اش کمر رعایا را شکسته، بر سراسر قلمرو پادشاهی حکمرانی می کند. علاوه بر این او عنوان نامادری «سفید برفی» ( با بازی لیلی کالینز/Lily Collins) را هم به خود اختصاص می دهد و سفید برفی کوچک به دستور او تا 18 سالگی در قصر زندانی است.
تا او به خودش بجنبد، شاهزاده و سفید برفی همدیگر را دیده اند. هر دو در جنگل گشت می زدند که به گروهی راهزن سرخوش و خوش قلب، یعنی هفت کوتوله برخوردند. در این نسخه به جای شاهزاده، این سفید برفی است که با بوسه ی خود زندگی می بخشد. شباهت لیلی کالینز (دختر فیل کالینز/ Phil Collins) به آدری هپبرون/ Audrey Hepburn در بعضی از صنحه های این فیلم شگفت انگیز و زیرکانه است.
لیلی کالینز دختر شیرین و معصومی ست، اما جولیا رابرتز با این ملکه ی مستبد و متکبری که تصویر کرده توجه بیننده را بیشتر به خود جلب می کند. اوی به تصویر خودش در آینه نگاه می کند و با آن مشورت می کند. تنها کارگردانی مانند تارسم سینگ آینه را در چنین موقعیت خاص و جالبی - روی یک بنای عجیب و غریب میان یک دریاچه - قرار می دهد. ملکه هرگز از تصویر خود نمی پرسد حق با چه کسی است و به همین خاطر هم از شنیدن پاسخ اجتناب ناپذیر این سؤال معاف می شود، اما غرور و وحشت ملکه از پیر شدن و بالا رفتن سن اش صحنه هایی برای درخشیدن بازی رابرتز فراهم می کند. مثلاً آن صحنه ی پیش از مجلس رقص را در نظر بگیرید که شبیه به کارهایی ست که زن ها در سالن های زیبایی و چشمه های آب گرم برای تغییر ظاهر خود انجام می دهند. لب هایش به کمک نیش زنبور واقعی برجسته سازی می شوند،‌ موجودات کرم مانند حال بهم زنی پوست های گوشه ی ناخن هایش را می جوند و دست هایش را مانیکور می کنند و فضولات پرندگان مانند ماسک پاکسازی و تقویت کننده ی پوست روی صورتش می نشینند. درست است، فضولات پرندگان! جالب اینجاست که صحنه ی تولید این محصول زیبایی هم به وضوح نمایش داده می شود!
همه ی این عناصر به خوبی در موقعیت مناسب قرار گرفته اند و جلوه های بصری فیلم فوق العاده است، اما گفتگو ها تقریباً بی روح از کار در آمده،‌ فیلم از نظر کلی خسته کننده است و در دو موقعیت مشخص که به نیروی جذب و دافعه ی شدید نیاز است، جان مایه ی چندانی در کار نیست. منظورم نیروی دافعه و دشمنی میان ملکه و سفید برفی، و شور و شوق و علاقه ای ست که باید میان سفید برفی و شاهزاده وجود داشته باشد. داستان فیلم افسانه ای بی اهمیت است که با شکوه و تجمل در میان جزئیات صحنه ها می خرامد و به پایان می رسد. راستش را بخواهید تنها شخصیت هایی که به نظر می رسد واقعاً برای یکدیگر ارزش و اهمیت قائل باشند، همان هفت کوتوله ی مشهور داستان هستند.

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
گیلان فان | یک استکان آرامش به شیرینی یک لبخند و به وسعت ایران برای شمایی که شایسته ی بهترینها هستید
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    میزان محبوبیت گیلان فان از دید شما
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1072
  • کل نظرات : 112
  • افراد آنلاین : 20
  • تعداد اعضا : 21
  • آی پی امروز : 376
  • آی پی دیروز : 25
  • بازدید امروز : 1,535
  • باردید دیروز : 28
  • گوگل امروز : 7
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,767
  • بازدید ماه : 1,767
  • بازدید سال : 22,498
  • بازدید کلی : 566,043
  • تبلیغات