loading...
گیلان فان | gilanfun.ir
gilani بازدید : 222 جمعه 28 شهریور 1393 نظرات (0)

ای قرن های آینده، این است قرن من، تنها و بی قواره، که بر جای متّهم نشسته است. موکّل من با دست های خود شکمِ خود را پاره می کند. آنچه به نظر شما خونِ سفید می آید در حقیقت خونِ سرخ است جز اینکه گلبول قرمز ندارد: متّهم از گرسنگی میمیرد. اما من راز این شکم دریدن های پیاپی را به شما می گویم: قرنِ من نیکوکار می بود اگر انسان دشمن سفّاکی نمی داشت که از عهدِ ازل در کمینش نشسته است: حیوان گوشتخواری که سوگند به نابودی او خورده است، جانور موذیِ بی مویی که نامش انسان است. یک و یک می شود یک، این است رازِ ما. جانور خود را پنهان کرده بود. ما نگاه او را که ناگهان در چشمان صمیمی همسایه دیده شد، غافلگیر کردیم؛ بعد او را کشتیم. دفاع از خود مشروع است. من جانور را غافلگیر کردم، او را کشتم، مردی افتاد، در چشمان محتضر او جانور را دیدم که همچنان زنده بود، " جانور؛ خودِ من بودم. " یک و یک می شود یک: چه سؤتفاهمی! این طعم گس و بی مزه ای که در گلوی من است از چیست، از کیست؟ از انسان؟ از جانور؟ از خودم؟ این همان طعم قرن من است. ای قرن های خوشبخت، شما که با قرن های ما آشنا نیستید چگونه می توانید به قدرتِ سفّاک عشق های مهلکِ ما پی ببرید؟ عشق، نفرت، یک و یک... ما را تبرئه کنید... ای کودکان زیبا، شما از ما بیرون آمده اید، شما را درد های ما ساخته اند. این قرن زن است و می زاید، آیا مادرتان را می خواهید محکوم کنید؟ هان؟ جواب بدهید! قرن سی ام جواب نمیدهد. شاید که از پس قرن ما قرنی نباشد. شاید که بمب، روشنی ها را خاموش کرده باشد...

" ژان پل سارتر، گوشه نشینان آلتونا "

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
گیلان فان | یک استکان آرامش به شیرینی یک لبخند و به وسعت ایران برای شمایی که شایسته ی بهترینها هستید
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    میزان محبوبیت گیلان فان از دید شما
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1072
  • کل نظرات : 112
  • افراد آنلاین : 124
  • تعداد اعضا : 21
  • آی پی امروز : 346
  • آی پی دیروز : 25
  • بازدید امروز : 982
  • باردید دیروز : 28
  • گوگل امروز : 7
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,214
  • بازدید ماه : 1,214
  • بازدید سال : 21,945
  • بازدید کلی : 565,490
  • تبلیغات