loading...
گیلان فان | gilanfun.ir
gilani بازدید : 155 سه شنبه 03 تیر 1393 نظرات (1)


همه به صف ایستاده بودند تا از آنها پرسیده شود.

نوبت به او رسید: دوست داری روی زمین چه کاره باشی ؟

گفت : می خواهم به دیگران یاد بدهم ، پس پذیرفته شد.

چشمانش رابست ، دید به شکل درختی در یک جنگل بزرگ در آمده است.

با خودگفت : حتما اشتباهی رخ داده است من که این را نخواسته بودم ؟

سال ها گذشت تا اینکه روزی داغ تبر را روی کمر خود احساس کرد ،

با خود گفت : این چنین عمر من به پایان رسید و من بهره خود را از زندگی نگرفتم.

با فریادی غمبار سقوط کرد و با صدایی غریب که از روی تنش بلند می شد به هوش آمد.

حالا تخته سیاهی بر دیوار کلاس شده بود.

گیلان فان - gilanfun.ir

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط ali در تاریخ 1393/04/03 و 23:01 دقیقه ارسال شده است

salam link kardamet


کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
گیلان فان | یک استکان آرامش به شیرینی یک لبخند و به وسعت ایران برای شمایی که شایسته ی بهترینها هستید
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    میزان محبوبیت گیلان فان از دید شما
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1072
  • کل نظرات : 112
  • افراد آنلاین : 126
  • تعداد اعضا : 21
  • آی پی امروز : 344
  • آی پی دیروز : 25
  • بازدید امروز : 950
  • باردید دیروز : 28
  • گوگل امروز : 7
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,182
  • بازدید ماه : 1,182
  • بازدید سال : 21,913
  • بازدید کلی : 565,458
  • تبلیغات